p30day ghalebsara weblogtools
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای بهتر شدن دیر نیست

ÏæÓÊ ÏÇÔÊäسلام....

خیلی وقت که نیومدم ..اخه سرم خیلی شلوغ بود ...وقت نداشتم...دارم کلاس میزارماÔæÎíاما دلم براتون تنگ شده بود...

می دونید من می خوام حرف دلمو بنویسم  چون نمی تونم به کسی از دورو وریام بگم ...درست می گن مادر بهترین راز دار ..راست

می گن ..اما بعضی از حرفارو هم نمی شه به مادر گفتم ....من حدود هشت سال با یکی دوست بودم شاید باورتون نشه اما نه اون نه من

هیچ کدوم به هم خیانت نکردیم ....اما بعد هشت سال قسمت نشد که به هم برسیم ...ما برای هم میمردیم شاید یه چیزی

بگم یه چیزی بشنوید چون بین ما نبودیید اما خانوادی من راضی به این ازدواج نشدن ....من بعد هشت سال بی این که گریه

 کنم تنهاش گذاشتم ...شاید شما ها بگید چه سنگ دل چه بیرحم یا این که فکر کنید عاشقش نبودم....نه به خدا اشتباه می کنید هم

گریه کردم هم داشتم از تنهای دق می کردم ....اما راستش یه داداش داشتم همیشه کنارم بود وراهنماییم می کرد همیشه پشتم بود

اون بود که ارمم میکرد ...از همین جا ازش تشکر می کنم......(ممنون حــــــمید جال) اون منو به خدا نزدیک می کرد اون همیشه می گفت

امیدت به خدا باشه اگه عشقت حقیقی باشه باید براش دعا کنی تا همیشه سالم باشه براش دعا کن همیشه شاد باشه...من

همیشه براش ارزوی خوشبختی می کنم....از همین جا از ته دلم می گم دوست داشتم ودارم.....

شاید با خودش بگه اون منو دوست نداشته یا این که نفرینم کرده....اما خدا جای حق نشسته ...می دونه من بی اون چی کشیم...

زیاد حرف زدم ...اما این جا : جای که من می تونم راحت حرف بزنم....

الان تنها نیستم ....اما با کسی هم دوست نیستم ....دیگه فضولی بسه ....الان یکی پیشمه که هیچ وقت تنهام نمیزاره ...و تنهاش

نمی زارم.....اما بازم اگه خدا بخواد .چون همه چی دست خداست ......?Ôãßبا تو هستم اهای اقا مگه فضولی ....دیگه بقیشو نمی گم ...

بسه تا این جا ÔæÎíشوخی کردم به دل نگیرید ....اخی ناراحت نشو ....Ïáã ÔßÓÊخوب ببخشید...

 

نمی دونی که چه حالی دار قــــــــــــــــــلبم

نمی دونی چه بغضی تو گـــــــــلومه

نمی دونی که چه بی قرارو گریونم

وقتی دونه دونه عکسات رو به رومه

نمی دونی چقدر دستاتو کم دارم

نمی دونی چقدر تنهای بیرحم

که وقتی نیستی توی اینه می بینم

 یه مردی که  شکسته هو نمی بینه

دیگه دستای سردم نا نداره

قلم رو روی کاغذی بیاره

که به یاد تو ترانه بــــــــــــــــنویسه

همون مردی که بی تو بیــــــــــــــــــــــــــــقراره

 

خداحافظی گلم...کلمه سختیه اما مجبورم....

تیکه کلاممو یادت نره ....

یادت همیشه اخر حرفام چی می گفتم ....

می گفتم ...

یاعلی

 

موفق باشید....



برچسب‌ها:
[ شنبه 91/4/31 ] [ 11:31 عصر ] [ (عسل زندگی) ]

سلام به دوستای گلم ...

این چند روز یه خورد حالم بهتر شده نظر بعضی از بچه ها رو که می خونم با خودم فکر می کنم ..

شاید هنوز بشه اوضاع نابسامانی که گرفتارش شدمو درست کنم ...

نمی دونم بشه یا نه اماهمه امیدمو به خدا بستو بهش توکل کردم ... تا همه چیزو خودش درست کنه

بعضی حرفارو نمی شه نوشت نمیشه گفت دقیقا همون حرفای که دل ادموبه یه کوه دردشبیه می کنه..

یه دوست چند روز پیش واسم نوشت سرمایه ی هر دلی حرفایی که  نمیشه زد...دل من که خیلی

سرمایه داره تو این زمینه ...

توی این وبلاگ از حضور دوستام قوت قلب میگیرمو از ناامیدی وافسردگیم کم می شه ...

مخصوصا از بهترین دوستام رها جان وابجی گلم ریحانه تشکری می کنم ...

همتونو دوست دارم .و دوست دارم بدونید حرفاتون  بهم ارامش میده ...حتی اگه فقط یه کلمه باشه..!!

من خیلی تنها شده بودم ولی خیلی خوشحالم دوستای به این خوبی پیدا کردم...

 

 

باز یاد  یه شعر از شاعر محبوم  سهراب سپهری افتادم ...وتقدیم می کنم به همی دوستای خوبم ...

«و عشق تنها عشق، تو را به گرمی یک سیب میکند مأنوس...

و عشق تنها عشق، مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد...

مرا رساند به امکان یه پرنده شدن...»

 

راستی پنج شنبه عروسی یکی از بهترین دوستام می خوام بترکونم ...شمام هم بفرمایید البته

گفتن زیر 18 سال راه نمی دنبیخیال غمو قسته می خوام شاد باشم ...اما نمی شه نمی شه

به خودم دورغ بگم که... می شه ؟ نه دیگه نمی شه . اما تلاش خودمو می کنم

حالا بیا به به به حالا دست دست ...سوت چیغ از بس رقصیدم سرم گیج رفت ...

هه هه هه( راستی من جلف نیستما فقط شیطونم )

 

شرمنده من یه کم خل شدم به دل نگیریید ...ممنون که منو تا الان همراهی کردیید ...

موفق باشید ...

 

 

 

تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

 

این روزها به لحظه ای رسیده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...
من تمام فریاد ها را بر سر خود می کشم چرا می دانستم که در این وادی ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشیده اند اما با این همه تمام بدبینی ها و نفرتها را به تاریک خانه دل سپردم و در گذرگاهت سرودی دیگر گونه آغاز کردم و تو... چه بی رحمانه اولین تپش های عاشقانه قلب مرا در هم کوبیدی ...
تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهیت فروختی ،  اولین مهمان تنهایی هایم بودی...
روزی را که قایقی ساختیم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به دریای حوادث رهسپارکردیم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...
زخم دستهایم را مرهم شدی و شدی پاروزن قایق تنهایی هایم... به تو تکیه کردم...
هیچ گاه از زخمهای روحم چیزی نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفی کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمی کنی بر زخمهای دلم اما لیاقتش را نداشتم....
مدتها بود که به راه های رفته... به گذشته های دور خیره شده بودی ...من تک و تنها پارو می زدم و دستهایم از فرط رنج و درد به خون آغشته بود... تحمل کردم ... هیچ نگفتم چون زندگی به من آموخته بود صبورانه باید جنگید ...
به من آموخته بود که در سرزمینی که تنها اشک ها یخ نبسته اند باید زندگی کرد...
با این همه... بهترینم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمی کنم...

میرم از یادت اما بدون به خدا من جز تو یاری ندارم ...

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 91/1/15 ] [ 11:9 عصر ] [ (عسل زندگی) ]

 

 

 

هنوز عادت به تنهایی نـــــــدارم

 
باید هر جوریه طاقت  بیــــــــارم
اسیرم بین عشق و بی خیالی
چه دنیای غریبی بی تو دارم
میترسم  توی تنهایی بمیـــــرم
کمک کن تا دوباره جون بگیــــرم
 یه وقتایی به من نزدیکترشــو
دارم حس میکنم ازدست میــرم

 

 

نمیترسیـــ ببینیـــ برای  دیدن تـــو ،یه روز از درد دلتنگیـــ بمیــــرم
تو که باشی کنارمـــ میخوام دنیا نباشه ، تو دستای تو آرامش بگیـــرم
بگو سهم من از تـــو چی بوده؟ غیر از این تب! کیو دارم بجز تنهایی امشبــــ
میخوام امشب بیوفتهـــ به پای تو غرورم ، نمیتونم ببینم از تو دورم

 

دارم تاوان دلتنگیمــو میــدم
کنار تو به آرامش رسیـــدم
بیا دنیامو زیبا کن دوبــاره
خدایا از تو زیباتر ندیــــدم

نمیترسیـــ ببینیـــ برای دیدن تـــو ،یه روز از درد دلتنگیـــ بمیــــرم
تو که باشی کنارمـــ میخوام دنیا نباشه ، تو دستای تو آرامش بگیـــرم
بگو سهم من از تـــو چی بوده؟ غیر از این تب! کیو دارم بجز تنهایی امشبــــ
میخوام امشب بیوفتهـــ به پای تو غرورم ، نمیتونم ببینم از تو دورم

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

سلام ....من خیلی این شعرو دوست دارم لطفا خوب برای خودتون بخونید بعد به معنیش فکر کنید ....



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/12/10 ] [ 10:47 عصر ] [ (عسل زندگی) ]

 

 

گاهی حس کردن یک آغوش ، فقط لمس پوست با دست نیست ..
گاهی حس می کنی ، جسمش را ..
به شرطی که با قلب لمس کنی نه با دست ......

 

 

شاید دیگه نبینمت گریه نکن

به خاطر جدایی مون گریه نکن

بزار که خوب نگات کنم گریه نکن

بخاطر تنهایی مون گریه نکن

منم مثل تو دلگیرم منم بی عشق میمیرم گریه نکن

منم مثل تو غمگینم یه روز دستاتو میگیرم گریه نکن

غــربت من هرچی که هست از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی ، این نفسهای آخره

وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم
وقتی با یک زخم زبون از این و اون دلگیر میشم

این آخر راهه دیگه
باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی
تو غربت آروم بگیرم

باید برم ، باید برم
باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین میزنه
این نفس های آخرم

***

سکوت من نشونه ی رضایتم نیست میدونی
گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه که باید اینجور بسوزم
هیچی نگن ، داد نزنم ، لبهامو رو هم بدوزم

در به در غزل فروش منم که گیتار میزنم
با هر نگاه به عکست انگار من خودمو دار میزنم

نفرین به عشق به عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من
نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن من و
به اون دل سیاه تو



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/12/3 ] [ 12:8 صبح ] [ (عسل زندگی) ]

سلام عرض می شه ...خوبید ایشلا ....؟ من که خوب نیستم ....نمی دونم چرا این جوری شدم شما می دنید ...

می خوام بنویسم شاید اروم بشم ....هر چی تو ذهنم هست همیشه همه می گن اول فکر کن بعد حرف بزن اما دیگه

خسته شدم می خوام هر چی تو ذهنم هست بنویسم ....یه سوال دارم چرا ما ادما این قدر نامرد شدیم ؟.... یکی شم خودم

بهتون بر نخوره ...یه جورای یه جای وقتی تنمون گرمه حرفای خوبی می زنیم بعد می زنیم زیر همه حرفامون ....من تنها به قولای مامان

اعتماد دارم چون هر وقت یه قولی داده سرش بره قولش نمی یه ....راستی یه کسی دیگه هم توی زندگیم هست که جایگاه

مخصوصی داره .....اما متاسفم نمی تونم اسمشو بگم چون خودش خواسته ( .......) منم نمی تونم روی حرفش حرف بیارم ....

اینو می دونم هنوز توی این دنیای نامرد مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد وجود داره ....ما ادما یه جورای برای بهتر شدن خودمون

دیگرانو خراب می کنیم ....چرا ؟ اخه برای چی ؟......خیلی دلم می خواد خوب باشم اما نمی زارن ....

به خــــــــــدا تا این سن دل کسی رو نشکستم ...اما همه یه جورای دلمو شکستن ....من از هیچی دیگه نمی ترسم ...از شکست ...

از مردن ...می دونید فقط از چی می ترسم ....از ( خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا) باید جواب کارمو چه جوری اون دنیا

بدم ...خدایا بهم رحم کن ...با گوشی از چشمت به من هم یه نگاه بنداز .....می دونید من تا حالا هیچ کسو نفرین نکردم هیچ کسو

کسای بودن که نابودم کرده اما یه یا علی گفتم وبلند شدم ...کسیای بودن که با نابود شدنم خوشحال شدن اما نمیدونم چرا؟

شاید واقعا بد باشم ؟.... به نظرتون من بدم؟.....اما از یکی نمیگذرم....پیش مامانم بودم جلوی همه قسم خوردم اگه خدا خداست

باید چوب دل شکستن منو بهشون بزنه .....اهم چنان گرفت که دیگه به معبودم شکی ندارم .....من از همه گذشتم جز یه نفر ...

فکر نکنید اون عشقم بوده نه من عشقمو هیچ وقت نفرین نمی کنم ....( یکی بود که با خنده هام خندیید با گریه هام گریه کرد اما....

نمی دونید با دلم چیکار کرد ....یکی که این متلبو می خونه می دونه کیو می گم ) ....تا دنیا دنیاست نمی بخشمش ....

امیدوارم همیشه از دنیا بکشه ...دعا نمی کنم که مریض بشه دعا نمی کنم که بمیره نه دعا می کنم که تا دنیا دنیاست زنده باشه

و درد عزیزاشو ببینه ... توی دلتون نگید چقدر عسل سنگ دله  نه به خدا اگه جای من بودیید ....شاید بد تر از این می کردیید ...

شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایید ....

زیاد حرف زدم مگه نه ؟!....اما پناهی جز اینجا ندارم چون کسی نیست بزنه توی سرم و به روم بیاره ....

دوست داشتم یه پرنده بودم ...شایید بگید پرنده حیونه اما اون بال داره تا توی اسمونه خدا پرواز کنه اما ما ادما لیاقت اینم نداریم....

یه کم فکر کن به حرفم خودتون می فهمیید منظورم چی بود....

دورجون شما بعضی ما ادما از حیونم پست تریم .....

شـــــــــــــــــــــرمنده دیگه زیادی حرف نمی زنم.....

موفق باشید ....

یاعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی ....

 

مهم پریدنه نه پرواز کردن ...ما ادما جرعت پریدنو نداریم مگه نه!!!!!!!!!



برچسب‌ها:
[ چهارشنبه 90/11/26 ] [ 10:32 عصر ] [ (عسل زندگی) ]
   1   2   3      >
درباره وبلاگ
برچسب‌ها وب
لینک های مفید
آرشیو مطالب
امکانات وب